۱۳۱ .بغل
الان وقته اونه که یکی ازم بیاد و بپرسه حالت چطوره ؟
و من بجای اینکه بگم الهی شکر راحت بتونم بغلش کنم
سرمو بذارم رو شونه و بغلش
و گریه کنم
خدایا ؛ بغلتو امشب بهم میدی ؟ شونه هاتو چی ؟
من جز توکسی رو ندارم دیگه
از اولشم نداشتم ولی توهم برم داشته بود که دارم
نمیخوامم غیر توکسی رو داشته باشم
بغلم میکنی امشب ؟ بیام پیش خودت دردامو کلامی بهت بگم ؟
حضوری بیام بگم چیا سرم اوردن این آدمات ؟
بگم چطور از اعتمادم سواستفاده شد
یا بگم چطور آدمات فریبم دادن تو عشق
مگر نه من آدمی نبودم که راحت فریب بخورم
ولی نقطه ضعفم همین عاشق شدنم شد
خدایا آغوشتو برام بازی میکنی تا همیشه بیام پیشت؟
سخت به شونه های خداگونه تو و بغلت که همه وجودمو فرامیگیره و درد و غمای دنیای نامرد فراموشم بشه متاجم
منو پسش خودت میبری ؟؟؟؟
+ نوشته شده در سه شنبه دوم آبان ۱۴۰۲ ساعت 23:39 توسط بیم
|