۷۹۶. یا بقول صولتی
صبرم بده ؛ ای خدا مرگم بده
ایپناه بیکسان صبرم بده
یا چاوشی که
ای حال نامعلوم آروم باش اروم
خدا این همه غم این همه مدت چرا تموم نمیشه؟
اگه تموم نمیشه چرا من تموم نمیشم خدا؟ این چه اصطکاک ترسناکیه؟
صبرم بده ؛ ای خدا مرگم بده
ایپناه بیکسان صبرم بده
یا چاوشی که
ای حال نامعلوم آروم باش اروم
خدا این همه غم این همه مدت چرا تموم نمیشه؟
اگه تموم نمیشه چرا من تموم نمیشم خدا؟ این چه اصطکاک ترسناکیه؟
قسمت نشد ؛ نذاشتی یا تقدیر و خواست الهی بود
اما فردا نباید اینطور میبود
چه غمی دارم باز امشب ؛ چه غمی چه دردی چه رنجی میم
دلم آروم بگیر . آروم لطفا. خیلی سختی کشیدی دیگه سختتر نکن
میدونم دردم چیه. ولی نمیدونم گیر کارم کجاست. میدونم بعضی مشکلاتم از کجاست و چیه اما درمون ندارم
خدا تو درمون و مرهم درد و غمام باش . تو آرومم کن .این جولانگاه برا من سخته . غیرقابل تحمله . نمیتونم . کل تن و بدنم درده. جسم خسته روح خسته تر. خدا درمونم میکنی؟
دستم از همه جا کوتاه خدا
فقط و فقط میتونم به تو تکیه کنم درستشم همینه
خذا خودت میدونی حالم احوالمو اوضاعمو :)
امیدوارم همه حالشون خوب باشه
خدایا هیچ وقت هیچ لحظه زندگی اگه صلاح میدونی منو محتاج هیچ کسی هیچ جوره جز خودت نکن
با این حجم از احساس تنهایی و خلا
عیبی نداره . اینم بخت من بوده دیگه :) حتما تو صلاح دونستی.
شکرت :)
دیشبم یادمه خوابتو دیدم ؛ جزئیات یادم نیست فقط خاطرمه همه چی درست شده بود و کنار هم خوب و خوش بودیم
خدایا توکل به خودت.
خواب پریشون و اشفته. پناه بر تو فقط خدایا الله.
پریشمونم و احوال داغون
یا رب خدا.توکلت. چیا که سرم اومد. خدا. خستم. تحمل داغ و غم جدید ندارم
پخش و پلا توی ذهن منی ؛ میخام یادم بره عشق منی
از فرط بی حوصلگی زدم بیرون. دوباره تک تک خاطرات و جاهایی که با هم قدم زدیم ؛ رفتیم و پا گذاشتیم خاطرم اومد . هر روز به یادتم .متاسفانه . امکان فراموشی و انتظارش غیرمعقوله.ولی خب خدا هم بزرگه. نمیدونم الان زندگی مون اینجا رسوندی ؛ شدی آدم بده داستان زندگی مون ؛ همون آدم شیاد خبیث کثیف ؛ الان به همه آرزوهات رسیدی؟ خدا بزرگه و تاوان حتمی.
میخام یادم بره عشق منی ؛ مگه میشه دست به سیاهی ها نزد.
بارون .نم نم . پیاده روی و دویدن. سرما .دور همونجا. سخته زندگی
درون ذهن خویش از تو
چه تصوری ساخته بودم ؟
یک زن ؛ یک عاشق ؛ مادر آینده فرزند/انمان ؛ زن زندگی
یک صبور ؛ فرشته و قدیسه ای
اما این تصورات با آشکار شدن دو رویی ات همگی به یکباره روی سرم آوار گشت.
اینهمه خوندمت
اینهمه صدا زدمت به هر طریقی
حتی نشنیدی چه برسه به اجابت
پس چی بود میگفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؟
سیم من قطعه ؟ آنتنندارم یا خوشت نمیاد ازم ؟
خدایا
امشب با شنیدن بعضی کلمات دوباره دردام زنده شد.زخمام سر وا کرد. خدایا در حقم ظلم و نامردی شد. اگر تاوان ندی پس تو حامی ظلم و ظالم و نامردی هستی . استغفرالله. ولی عقل ناقصم از این مقدمات ایننتیجه رو میده. نکنه خدایا ما که به تو دل بستبم و تنها امیدم تویی و لاغیر ؛ فقط با یاد حرفای تو اروم میگیرم از بابت این اتفاق ؛ نکنه همگی ؟ نه نمیتونه خدا رخ بنما. رخ بنما که بدونم اینطور نیست . رخ بنما . شواهد اینو نشون نمیدن خدا. این همه ظلم.این همه مرگ بچه های بیگناه. این همه تبعیض ظلم خیانت. خدا! رخی نشون بده تا ایننیمچه اعتقاداتم آب نره.
خدا رخ بنما که زور داره برام این ظلم و اتفاق و این حرفی که امشب دوباره از یکی شنیدم . خدا کجایی ؟ کی میخوای قدرت نمایی کنی؟ کی میخوای اون عدالت رو جاری کنی؟ حسینت اونطوری ظالمانه رفت. علی رو به جرم عدالت خنجر زدن. این چه داستانیه خدا؟ نکنه منی که صبری ندارم باید منتظر دنیای دوم باشم؟ نمیشه کمی اینجا بهمون عدالت بدی ؟ بفهمم که اره خدا میبینه. خدا