حالم خوب بود تا....

صبح شد و همراه مادر عزیز تر از جانم برای انجام کاری بیرون رفتم و برگشتم.

اوضاع بد نبود . رفتم کارای دندون رو شروع کنم. عکس دندون. اصلاح موی سر

تا اینکه شب شد

و اقیانوس بی کران غم تو بی کران آسمون اومد

یک استوری و عینکی که براش خریدم

قلبم خدا

من مریض میشم و زیاد میدونم دوام نمیارم امیدوارم زودتر دنیا رو ترک کنم

چقدر بده که به خاطر یه خائن بی سر و‌پای نامرد این همه درد بکشی و آسیب ببینی

خدای من

من شکستم

و کسی رو ندارم حتی براش تعریف کنم و‌گریه کنم

تو همه ی من باش.