۲۱۰. رخ بنما زمستان
سوگل مشایخی یه جمله ای داره که میگه خلاصه طور یه ماری عاشق یه مار دیگه میشه و بعد مدت زیادی میفهمه که یه شلنگ بوده. . خیلی از آدمای اطراف ما هم همینن . شلنگن . و خیلی ها بدتر از شلنگ . خلاصه که عاشق و دلبسته آدم اشتباه شدن که عاشقت نباشه یا فریبکار باشه در بهترین حالتش اینه عاشق یه شلنگ شده باشی.
امروز تو محل کار کلی گفتیم و خندیدیم و همکارا وقتی وضعیت منو میدونن باهام شوخی میکنن تا حال و هوام عوض شه اما خب درسته لحظه ای میخندی اما تهش بازم شدیدا غم داری :)
هوا خیلی سرد و طوفانی و بارون پراکنده .کاش برف میومد. زیاد نه . یه متر . منتظر اولین برفم تا کلاه و کاپشنو تنم کنم برم روی دونه های نرم با صدای مخصوص و حس عالی قدم بزنم . من عاشق بهارم اما رفیقم زمستون و سرما و برفه . خیلی با حال دلم جور در میاد.
ظهر یه ساعتی خوابیدم و خواب خیلی بد و درگیری دیدم . کسی رو تو خوابم دیدم که عمیقا ازش بدم میاد. بابای میم و عقده وکینه و عنادش . و مکرو و مکرالله و الله خیرالماکرین . آیه قران . چرا باید نگران باشم . مگه غیر اینه که وعده خدا حقه؟
تنهایی هم به نوعی لذت بخشه هر چند ذات بشر برای تنهایی و تنها بودن طراحی نشده و خلا های زیادی حس میکنی ولی میتونی تو این تنهایی ها هم با وجود همه نگرانی و مشکلات و دغدغه های فکریت ؛ چند لحظه ای قدم بزنی و زیبایی هایی رو ببینی و حالت خوب شه . درسته اتفاقات خوب از بخت من رخت بستن اما خب دیدن اتفاقات قشنگ در مورد دیگران هم حال خوبیای خاص خودشو داره.
خدایا ممنونم ازت بابت آرامش نصفه نیمه ای که این روزها دارم . بابت قدرت عادت به این شرایط . سخته خیلی بینهایت سخت اما به لطف خودت این سختی ها هم قابل تحمل شده. هر چند هر کی شرایط و جزئیات و حالمو میبینه ومیشنوه برام ناراحت میشه اما دیگه فایدش چیه ؟
اشکالی نداره . خدا بزرگه . درسته میشه. توکل بر خدا
الهی به امید خودت. چاره ای فرما