۷۳۳. چادر نزن غم
دوباره غم در دلم چادر زده
در حال خانه سازی برای مهمانی دائمی
شاید هم باید صاحبخانه باشد و من مستاجر این دل
این دل دیگر جای ماندن نیست
باید رفت
کاش میشد
این همه غم
این همه درد و مشکلات
تمامی ندارد وندارد وندارد
خدایا تو که آن بالا و جای حق نشسته ای
میشود کمی آسان ترش کنی؟
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۳ ساعت 20:46 توسط بیم
|