۸۲۰. چقدر دور ؛ باور نمیکنم
چند عکسی که درحافظه گوشیدارم را دیدم
باور نمیکنم روزی کنار هم و بهترین حالممکنبودیم
والان انقدر آن روزها دور بنظر می آیند که عکس ها غریبه و غیرممکن به نظر می آیند
براستی چه بر سرمان آمد ؟, شاید شاید باید بنویسم چه بر سر رابطه و زندگی مان آوردی؟
دلم تنگ شد. گذشته همچون ثانیه ولحظاتی می نماید و آینده و اکنون هزاران سال
نگاه میکنم در چشمان و صورتت در عکس ؛ تو آن بودی که برابر چشمانم فرشته ای بی بدیل خودنمایی میکردی؟ چگونه اکنون بدون من بعد از گذشت یکسال و چهار ماه میگذرانی؟ این چه بلایی بود؟
خدایا نهایت چه خواهد شد؟ کمکم کن. هم مرا هم او را برای قدم برداشتن سمت خودتت. هنوز هم که هنوز است دوستش دارم و دیدنش دلم را حتی به اشتباه ؛ ولی می لرزاند.
+ نوشته شده در شنبه چهاردهم مهر ۱۴۰۳ ساعت 3:52 توسط بیم
|