خیال آمدنت دیشب به سر میزد ... نیامدی... به خواب رفتم ...

حتی دیگه خیلی وقته تو خوابم نیستی . گاهی فقط اونم حاشیه.

شب عقد خوشبخت ترین آدم دنیا بودم . الان ؟

بلند شدم اومدم اینجا. یه لاکپشتی قبلن اینجا بود عکسشو برات فرستادم. از همونجایی اومدم که اولین بار همو با عشق بوسیدیم. الانم همونجایی ام که بارها اومدیم و رفتیم کنار آب . حال و احوال خوبی بود که دوامی نداشت و پایدار نبود.زود همه چیو از هم پاشوندی ؟ پاشوندیم؟ یا فقط من؟

کاش طلوع آفتاب صبح امروز رو از دست نمیدادم . حالم بد گرفته. احوالم بد خراب. قلبم مثل بیشتر اوقات پر از درد. اما تفاوت اینه که دیگه صبح هم امونم رو بریده. با خودم چیکار میکنم نمیدونم. ولی میدونم در حال نابودی خودمم. خودم رو تنبیه میکنم بابت گناهی که نکردم.

آهنگ ماهور علیرضا قربانی و ابراهیم چاوشی هر چند بی مناسبت اما زهرماریه داستان رو بیشتر میکنه. ای دل ای دل . زندگی . چه زهرماری شد. کاش یکی از همین پرنده هایی بودم که دور این دریا برا خودم بال بال میزدم و محلی از این احساسات نداشتم. هنوزم درد دارم و خوب نشدم. بنظرم تا ابد خوب شدنی نیست. فقط بیشتر این روزا مشغولم تا کمتر فرصت فکر باشه. هر چند شبا جبرانی میذارم و تلافی کل روز.

خدا به همین خورشید پشت ابرت . کی میخوای تمومش کنی . کی نجات میدی . کی خلاص میشم از این تن. کی میخوای این قلبو آرومش کنی؟